قبل از هر چیزی با صدای بلند بگم من با فیلترینگ مخالف نیستم و اتفاقا قبولش هم دارم این متن یه تلنگر خشک و خالی به بعضی افراط هاست. همین و بس. درضمن بنده یک بسیجی هستم که به تمام مبانی نظام مقدس جمهوری اسلامی اعتقاد راسخ دارم و نگارش این سطور از سر دلسوزی است و لا غیر.
جرقه نوشتن متن حاضر زمانی در ذهنم به درخشش آمد که داشتم در مورد موضوعی علمی با عنوان سرزمین مسطح (flat land) تحقیق می کردم. و به تعداد زیادی سایت با مطالب عالی که مورد نیازم بود برخوردم اما متاسفانه همگی فیلتر بود. از آنجا که گذشتن از خیر آن مطالب برایم مقدور نبود چاره ای نیافتم الا استفاده از ف ی ل تر شکن و اسباب هایی از این دست. البته از آنجا که از این عمل منافی قوانین جاری است از این کارم ناراضی هستم اما چه کنم که به آن مطالب نیاز داشتم.
بحث حقیر در مورد وجود فیلترینگ در کشور نیست چرا که برخی از سایت ها که مروج بی عفتی و بی بند و باری هستند نباید باز باشند. بحث حقیر در مورد میزان سخت گیری در این باب است. اجازه بدهید با یک مثال بحث را باز کنم .
فرض کنید شما یک کودک خردسال دارید که می خواهد برود و به بخاری که خیلی هم داغ است دست بزند. خوب او نمی داند و نمی فهمد که بخاری داغ است و بادست زدن به آن خواهد سوخت. شما هم والدین او هستید و دوستش دارید. چه خواهید کرد؟ عمومی افراد در این زمان به سرعت کودک را از بخاری دور می کنند و اگر سطح فرهنگی بالایی داشته باشند نهایت امر این است که او را دعوا نمی کنند و گر نه که کودک خرد سال مشمول دعوا یا حتی کتک هم خواهد شد. اما متخصصین امر تربیت می گویند این بدترین نوع برخورد است چراکه از سویی آن کودک در سنی به سر می برد که نیاید از هیچ کاری منع شود مانند یک پادشاه که هرچه بخواهد می تواند انجام دهد و از سوی دیگر ذات انسان بگونه ای است که از هرچه منع شود بیشتر به سوی آن حریص می گردد و می خواهد که بداند آن شیئ چه بود. نتیجه چنین برخوردی چیزی نیست جز اینکه در زمانی که شما نباشید یا حواستان به کودک نباشد او برود و دو دست خود را به بخاری بچسباند و بسوزد. پس می گویید بگذاریم کودک بسوزد ؟ پاسخ منفی است. پس چه باید کرد؟ ساده است باید حواس او را از بخاری پرت و به سمت چیز دیگری جلب کنید. به همین سادگی بدون اینکه کودک را از رسیدن به آنچه دوست دارد منع کنید از رسیدن آسیب به او جلوگیری کرده اید.
در اصطلاح به اقدام اشتباه اول حرکت سلبی و به اقدام دوم حرکت ایجابی می گویند. متاسفانه فرهنگ غالب جامعه ما سلبی است و همواره می خواهیم مانع از اشتباه کردن دیگران بشویم حال آنکه حرکت اصولی و صحیح حرکت ایجابی است. بگذارید چند مثال از حرکت های سلبی که پس از انقلاب در حوزه فرهنگ اتفاق افتاد و نتایج بدی داشت را بیان نمایم
1) برخورد با پوشیدن مانتو، لباس آستین کوتاه و ... در اوایل انقلاب
2) برخورد با دارندگان دستگاه ویدئو
3) ممانعت از بحث آزاد سیاسی در دوران به اصطلاح سازندگی
4) برخورد با دارندگان ماهواره
5) گشت ارشاد که البته ایجادش بد نبود اما با برخی از تندروی ها منحرف گردید
و مثال های زیادی از این دست که در این فرصت مجال بیان آن نیست. البته اشکال حرکت سلبی، ذاتی نیست به این معنا که گاهی لازم است حرکت ها سلبی باشد اما اشکال کار آنجاست که عموم حرکات و اقدامات در کشور ما سلبی شده و انگار مسئولین کار دیگری بلد نیستند یا .... بگذریم.
اما با فیلترینگ چه می توان کرد پاسخ آن سه محور دارد
الف) فیلترینگ یکی از ابزارها برای کنترل است که تقریبا در تمام دنیا استفاده می شود اما مانند آنتی بیوتیک هاست که مصرف زیاد آنها سبب می شود کاراییشان از بین برود. این روز ها آنقدر حجم سایت های فیلتر شده زیاد شده است که برای هر کاربری مقرون به صرفه است که هر ماه هزینه اضافه ای برای خرید اشتراک وی. پی. ان. یا ابزار هایی از این دست را متقبل بشود و خود را از شر محدودیت های بیش از حد برهاند. (البته ابزار های رایگان زیادی نیز وجود دارد که جهت جلوگیری از تبلیغ اسم آنها را بیان نمی کنم)
ب) ایده داشتن اینترنت سالم که سالهاست بر زبان مسئولین امر می گردد و دیگر شبیه یک شعار گردیده ایده بسیار خوبی است اما زمانی که موجبات آنها نیز فراهم گردد. اینکه موتور سرچ گوگل در کنار فواید بسیار بالایش امکان دارد راه را برای اقدامات ناشایست فراهم آورد منطقی است اما زمانی می توان مانع از کارکرد آن در ایران شد که موتوری بومی با قدرت آن تولید کنیم بعد به کاربران بگوییم که بیایید و موتور بومی را جایگزین گوگل کنیم. یا بستن جیمیل و یاهو که بیشتر ابزار جاسوسی است تا امکانات اینترنتی شاید بد نباشد اما زمانی که سرویس ایمیلی در کشور ایجاد شود که قدرت و امنیتش با جی میل برابری کند. نه آنکه ایمیل سرور های داخلی همگی http هستند و از امنیت بسیار کمی برخوردارند.
ج) سانسور کردن یکی از عمده اقداماتی است که در حوزه های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. البته جریان آزاد اطلاعات بیشتر یک افسانه است که هیچ گاه و هیچ جایی اتفاق نیافتاده و نخواهد افتاد (حتی کشور های مدعی آزادی مطلق نیز سانسور خبری و اطلاعاتی دارند در اینجا و اینجا مطالبی در این حوزه نگاشته شده است) اما باز هم استفاده از آن مانند استفاده از آنتی بیوتیک هاست. اجازه بدهید به وقایع دردناک بعد از انتخابات 88 برگردیم که عده ای به ناحق اتهامات غیز قابل قبولی، که خود نیز از نادرستی آن مطلع بودند، را بیان و فتنه ای راه انداختند که لکه ننگی شد بر پیشانی آنها و هم حزبی هایشان. اقدامی خبری و اطلاع رسانی مسئولین دلسوز صدا و سیما چه بود؟ سانسور تمام عیار. جواب داد؟ خیر نتنها جواب نداد بلکه اعتماد عمومی را به اخبار صدا و سیما سلب و افراد را به سمت گرفتن اخبارشان از شبکه های اطلاع رسانی بیگانه سوق داد تا حدی که بی بی سی فارسی منبع خبری بسیار از افراد جامعه شد. حال آنکه اگر صدا و سیما می توانست با اطلاع رسانی دقیق و کامل اعتماد مردم را به خود جلب نماید دیگر کمتر کسی به سمت اخبار آلوده امثال بی بی سی می رفت که خبر راست را می گویند اما نه تمام آن را (بیشتر روی بخشی مانور می دهند که منطبق با منافعشان است). این تنها یکی از مواردی است که سانسور بیش از حد اعمال شد و نتیجه ای جز سلب اعتماد مردم در بر نداشت. به نظر می رسد که فیلتر کردن بسیاری از سایت ها کار صحیح نیست. سایت های خبری، شبکه های اجتماعی و ... نباید فیلتر شوند بلکه باید با حرکتی ایجابی حواس مخاطب را از آنها پرت کرد. مطمئن باشید اگر یک شبکه اجتماعی با قدرت فیس بوک، جی پلاس، تویتر و امثالهم در کشور وجود داشته باشد و تبلیغ مناسبی روی آن انجام گیرد افراد زیادی به سمت آن جذب شده و آرام آرام جای آن شبکه های اجتماعی را می گیرد. و همینطور است در مورد دایره المعارف ها، سایت های خبری و امثالهم. (شاید یادآوری خبر عضویت سایت رهبری معظم در فیس بوک را به یاد داشته باشیم)
جمع بندی: می خواستم بنویسم اما دیدم مخاطب این نوشتار بیش از آنکه بنده بخواهم نتایجم را به او دیکته کنم شعور دارد پس نتیجه گیری به عهده شما خواننده فهیم
.:: کپی برداری از مطالب این سایت تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد ::.